اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)
سید حمید رضا برقعی
تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن
دل اهالی این کوچه را تصرف کن
قدم بزن وسط شهر باصدای بلند
به عابران پیاده غزل تعارف کن
وبی بهانه تبسم کن و نگاهت را
شبیه آینه ها عاری از تکلف کن
سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو
وچشم های خودت را پر از تاسف کن
صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی
به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن
سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!
بهشت را به همین ساده گی تصرف کن
*****************************
محمد کاظمی نیا
خـدّام تــو اند عالمـــــــــــان دینــــــــی
آیـــــــات عظــام "حجت" و "نــائینی"
عالم شده اند از تــــــــــــــواضع کردن
"مشکینی" و "بهجت" و "بهـاء الدینی"
*****************************
وحید محمدی
شکر بر منّت خدا داریم
باز هم شوق ربّنا داریم
ما ز یمن حضور سبز شما
دلی از عشق با صفا داریم
امشب از لطف یک نگاه شما
حال زیبای یک گدا داریم
ما گدا و تویی کریمه ی عشق
چشم امید بر شما داریم
با حساب دو شهر قم – مشهد
ما در ایران دو کربلا داریم
گرچه از خاک کربلا دوریم
لا اقل مشهدالرضا داریم
ما درون حرم کنار ضریح
از تو امید اعتنا داریم
قبر مخفی فاطمه اینجاست
باز حس مدینه را داریم
تا نگاه تو را به خود بخریم
روی لب ذکر یا رضا داریم
ای دل آرام حضرت سلطان
خواهر با کرامت سلطان
دست خالی ما و رحمت تو
چشم داریم بر عنایت تو
سالها بوده ایم مهمانِ
چشمه ی فیض با کرامت تو
قدر تو بی حساب چون شب قدر
بی حساب است قدر و قیمت تو
بر دلت ماند حسرت دیدار
ای فدای نگاه حسرت تو
آسمان با همه بزرگی اش
خیره مانده است بر جلالت تو
غصّه ها از دل رضا می رفت
تا که می دید قد و قامت تو
در تو می دید روح زهرا را
بس که چون فاطمه است هیبت تو
به زنان درس بندگی داده است
چادر تو ، شکوه و عفّت تو
پیش مردم بدم نکن بی بی
دست خالی ردم نکن بی بی
بی شمار و عدد گدا داری
به غم عشق مبتلا داری
اینکه ما را کشانده ای یعنی
نظر دیگری به ما داری
درد دوری چه درد جانکاهیست
حسرت دیدن رضا داری
پیر کرده تو را غم دوری
از زمانه گلایه ها داری
عمّه ی دوم امام زمان
صبری از جنس کربلا داری
بی بی از عمّه ات بخوان امشب
ای امان از غم دل زینب
پیش چشمت برادر تو نرفت
سایه اش بود و از سر تو نرفت
از کنارت به کهنه پیراهن
آه امّید آخر تو نرفت
دست کم محرمی کنارت بود
بر سرت بود و معجر تو نرفت
بدنی زیر سمّ مرکب ها
روی نی رأس دلبر تو نرفت
جرعه آبی کنارتان بود و
طفل شش ماهه از بر تو نرفت
آخرین لحظه ها رضا آمد
به سرت بود و از سر تو نرفت
تازیانه به پیکرت نزدند
طعنه بر داغ مادرت نزدند
*****************************
صابر خراسانی
کرامت هست آن جایی که سائل می شود پیدا
اگر چه دست و پـا گم می شود، دل می شود پیدا
گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت
برادر خواهری اینگونه مشـکل می شود پیـــدا
ز هر دلــشوره ای دل را به دریــای تو باید زد
که قدر اشک از امواج ساحل می شود پیدا
دل ایران ز لطف سایه ی خورشید مشهد گرم
و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا
دو دلبر از جناب حضرت موسی بن جعفر چون
حسین و زینبی حیدر شمایل می شود پیدا
بدون زهر هم معصومه ی دور از رضا می مرد
مـــثالش زینـب کبـــری، دلایـــل می شود پیــدا
*****************************
مهرشاد واحدی
نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد
چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد
ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد
کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار
و من مثال همیشه برای تو سربار
تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم
تویی ملازم زهرا ملازمت مریم
هوای صحن تو دل می برد ز اهل قلم
من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم
که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم
و با جنون خودم شعر تازه بنویسم
چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد
چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد
به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد
کبوترانه دلش راهی خراسان شد
یتیم آمده ایم تا که تو پناه شوی
دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی
کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت
بهانه ی حرم طوس عاشقانه گرفت
دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت
که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت
مرا تو با کرمت آشناترم گردان
مرا دخیل گره خورده ی حرم گردان
در آستان تو دنیام جمکرانی شد
و ذره ذره ی من صاحب الزمانی شد
و صبح جمعه دلم گرم ندبه خوانی شد
به پای نوکریم وقت جان فشانی شد
ز بعد فصل خزان فصل یار می آید
دلم خوش است به اینکه بهار می آید
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح
برچسبها: اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)